
لطفاً همگی در صندلیهای خود نشسته، کمربندهای خود را ببندید!!!
پیامی آشنا برای همه ما. شاید بارها به شما اعلام شده، بدون اینکه سوالی به ذهنمان خطور کرده باشد فقط در جای خود نشسته و کمربندهای خود را محکم بستهایم. سوالاتی از این قبیل که زندگی خودمان را با اطمینان به چه چیزی میسپاریم؟ به خلبانی که مثل خودِ ما انسان است؟ و یا هواپیمایی که ساخت دست خود انسان است؟ و یا یک صندلی و کمربند!!! با اینکه اغلب ما نه شناختی به مکانیزم هواپیما داریم و نه به خلبانی که هدایت را به عهده گرفته، ولی با این حال اعتماد میکنیم و فقط دلمان را به کمربند خوش میکنیم.
این سپردن خوب است، ولی چقدر بهتر است سپردن مسیر زندگیمان به خلبانی مورد اعتماد مثل خداوند، کسی که به خوبی میشود او را شناخت، کسی که به کنار ما آمد و با ما هم سفره شد، کسی که دستورالعمل این هواپیما را به طور کامل در کلام مقدس به ما سپرد و هر روزه در کنار ماست تا ما را بیشتر و بیشتر با جزئیات هواپیما و این پرواز آشنا کند، کسی که زمانی که میگوید کمربندهای خود را ببندید و به من اعتماد کنید میتوان با خیالی آسوده به صندلی تکیه داد و با آرامش به زمان رسیدن به مقصد فکر کرد، تنها کافیست خودت را به او بسپاری.
هواپیمای ایتیآر تهران یاسوج هیچگاه به مقصد نرسید، یاد مسافران آن گرامی و آمین که در آرامش خداوند آرمیده و در حضور او بپا خیزند. این نه اولین سانحه و نه آخرین خواهد بود، اتفاقات ناگریزند و این تراژدیها ادامهدار، فرقی نمیکند ایراد فنی باشد، مهندسی و یا سهلانگاری؛ سوال اینجاست که ما چقدر خود را برای دوران ابدیِ پَساسوانح آماده کردهایم...؟!