
به راستی دریا چه زیباست. اغلب هر موقع اسم دریا به میان میآید ذهنمان فقط به سمت زیبایی آن، تفریح و تعطیلات میاُفتد. حتی کار کردن بر روی دریا هم گاهی اوقات زیباست. ولی این بار قضیه کمی زیاد متفاوت است؛ زیبایی دریا جای خود را به ترس داده و این بار تفریح و تعطیلات به اضطراب و نگرانی بدل شده است، اضطرابی که به یک باره هجوم میآورد و اگر آماده نباشیم...
زندگی هم به مانند دریایی زیباست و ممکن است ما هر روزه در تلاطمهای دریای زندگی گرفتار آییم، هر روز ممکن است کشتی زندگی ما در عبور و مرور و گذر روزانه به کشتی دیگری برخورد و دچار حریق شود. در آن زمان هر چه بار ما بیشتر باشد حریق آن سختتر و کنترل آن دشوارتر است.
به راستی چه باری با خود به همراه داریم؟ چه گنجی در زندگی اندوختهایم؟ آیا گنج ما در درون کشتیست یا اندوختههایمان را به کشتی نجات منتقل کردهایم؟! کشتیای که نه اضطراب آتش گرفتنش را داریم و نه به خاطر باری سنگین از داشتههای زمینی دیگران را هم در خطر قرار میدهیم. چه چیز در آن لحظه میتواند ما را نجات بخشد؟ دسیسههای شیطان چنان ماهرانه چیده میشود که به ما مجال حتی لحظهای تفکر را نمیدهد و تا زمانی که نیروی نجات بخش برسد شاید خیلی دیر شده باشد.
آمین که نجاتِ خداوندمان عیسی مسیح کشتی سوخته شده را به کشتی نجات کارکنان آن بدل کرده است و روحالقدس این امر را به خانوادههای این عزیزان مکشوف کند تا در خداوند تسلی بپذیرند.