Written Pieces

قرارداد ۲۵ ساله

pic

این روزها دوباره صحبت از قرارداد ۲۵ ساله ایران با چین سرتیتر خبرگزاری‌ها گشته و نقل محفل شبکه‌های اجتماعی گردیده است. قراردادی که متن و بازه زمانی آن گمانه‌زنی بسیاری را در بر داشته است. بسیاری می‌گویند ننگین و عده‌ای راهبردی می‌نامندش. برخی ایران را فروخته شده فرض گرفته‌اند و برخی دیگر آبادانی بلند مدت را در پس این قرار داد متصور هستند. [ادامه دارد]

فالور که هستیم؟

pic

به چه تشبیه‌اش کنم؟ طوفانی ویرانگر که صدایی از طوفانی مهیب را نشنیدیم و آرام آرام بسیاری جای‌ها را ویران نمود. تگرگی که همه چیز را خورد کرد که ضربات سهمگینی را حس نکردیم. به زلزله‌ای مهیب که لرزه‌های آن را با این خرابی لحظه‌ای متوجه نشدیم. به آتشی سوزنده که گرمایی از آن شاید تا قبل از سوختن هم حس نشد؛ و حال این ما هستیم که با این ویرانگری ساخته‌ایم و این دشمن است که می‌خواهد بیشتر و بیشتر پیش رود. به کشورهای ما آمد، به شهرها وارد شد، از درب خانه‌ها بدون هیاهیو، شکستن و یا کوبیدن و اجازه خواستن عبور کرد و به درون وارد شد؛ [ادامه دارد]

درمانی قطعی

pic

بالاخره واکسن کرونا مهیا شد پس از حدود یکسال جولان این بیماری در جهان... واکسنی که برای بسیاری امید به بار آورد. امید به شروعی دوباره و رفع محدودیت‌های تردد و قرنطینه‌های خانگی، امید به اینکه شاید در آینده‌ای نزدیک بتوان انسان‌ها را بدون ماسک بر چهره دید و با خیالی آسوده یکدیگر را در آغوش کشید و بدون نگرانی به مشارکت پرداخت؛ و اما برای بسیاری نیز شک و تردید و بدگمانی. [ادامه دارد]

انتخاب‌های ما در انتخابات

pic

روزهای پر از مشغله و دغدغه‌ی انتخابات آمریکا برای همه جهانیان همچنان ادامه دارد و هر شخص و گروه دلایلی را برای همسو شدن با کاندیداها در ذهن و افکار خود دارد. جدا از هرگونه تعلق و گرایشی به هر کدام از نامزدها امروز چند کلمه‌ای را برای تعمق و تعمل بیشتر به انتخابمان در انتخاب‌های هر روزه می‌نویسم. [ادامه دارد]

پسران و دختران نا آبادان!

pic

براستی اگر خدا نمی‌بود چه می‌شد؟ الان که هست این است حال و روز ما؛ حال که برای ما و نجات ما پیش قدم شده اینگونه با هر چه در دست داریم به جان هم می‌افتیم اگر خدایی نمی‌بود چه می‌کردیم. مگر می‌شود کسی اشتباه نکرده باشد. همه اشتباه کردیم و جهتی خلاف اراده خدا را پیش گرفته بودیم ولی سوالی امروز در ذهن من است؛ کی خدا در برابر اشتباهات ما با دستانی بسته با اسپری و شوکر به جان ما افتاد و یا با دستی موهای ما را کشید و بر روی تنه‌ی ما نشست تا مجال تکان خوردن و نفس کشیدن را نداشته باشیم. [ادامه دارد]